نشست بسیج اساتید و کارکنان دانشگاه فنی و حرفهای استان بوشهر در آموزشکده فنی و حرفه ای دختران بوشهر برگزار شد
نشست بسیج اساتید و کارکنان دانشگاه فنی و حرفهای استان بوشهر روز دوشنبه 6 آذر 1402 در آموزشکده فنی و حرفه ای دختران بوشهر برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه فنی و حرفه ای استان بوشهر؛ نشست بسیج اساتید و کارکنان دانشگاه فنی و حرفهای استان بوشهر با حضور جمعی از اساتید بسیجی و کارکنان دانشگاه فنی و حرفه ای استان بوشهر با محوریت شعر مقاومت و بسیج در آموزشکده فنی و حرفه ای دختران بوشهر برگزار شد.
دکتر سید محمد هاشمی فرد ضمن تبریک هفته بسیج و تسلیت شهادت بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) به محضر استادان بسیجی و کارکنان گفت: هفته بسیج یادآور رشادت ها ودلاوری های بزرگ مردان تاریخ زرین افتخار آفرین جمهوری اسلامی ایران است و فرهنگ بسیج از مجموعه ارزشهای غنی اسلامی برخوردار است.
هاشمی فرد اضافه کرد: دشمنان در طول سالهای متمادی، خیلی زحمت کشیدهاند تا به ما ملت بفهمانند و بباورانند که قادر نیستیم از خودمان دفاع و شخصیت خودمان را نشان بدهیم اما وقتی که بسیج را از منظر ادبیات پایداری نگاه میکنیم، میبینیم که میدان نبرد نظامی، تنها میدان حضور بسیج نبود. این، کار خدا بود که بسیج ملت ایران بتواند در سختترین میدان ها چنان قدرتی از خود نشان دهد که دیرباورترین افراد هم قبول کنند که ملت ایران دارای توانایی است.
در پایان نشست دکتر سید محمد هاشمی اشعاری در وصف مقاومت و بسیج سرودند.
مهر می فرسود شب نزدیک بود --- آسمان غمگین افق تاریک بود
کوچه ها بی رهگذر مرگ آفرین --- خم شده پشت زمان پشت زمین
آب در آتش جگر افروخته --- جان باد و خاک در هم سوخته
شد مدینه باز یثرب، جهلناک --- ریخت بر دست جهودان آب پاک
دست جهل آلوده ای آمد برون --- روی ماه مهر گون شد نیلگون
آتشی افروخت بر درگاه دوست --- تا بسوزد مهر ایزد ماه دوست
زهره ی زهرا جوان افتاده بود --- در مصیبت ناتوان افتاده بود
ای پدر ای جان زهرا رفته ای؟ --- هم پدر هم مادر آیا رفته ای؟
شد پدر، بی مادری آغاز شد --- جوی اشک دختر گل باز شد
هر چه رنجوری به رگهایش دوید --- هر چه حسرت، بند بر پایش کشید
زخم کهنه سر دوباره باز کرد --- دشمنی را با خدا آغاز کرد
گرم میدان سیاه ننگ شد --- عرصه بر شیر حقیقت تنگ شد
فاطمه آن مهر زاد مهر پوی --- آن خدا سیرت خدایی خلق و خوی
دیگرش تاب غم عالم نبود --- این همه غم برگ گل را کم نبود
برگ گل بر هم نهاد از هوش رفت --- هفت دریا خفت، موج از جوش رفت
غیرتت نازم علی مرتضی --- ای وجودت جملگی حسن القضا
آن پلشتان آتشت بر در زدند؟ --- ضربه بر دردانه ی داور زدند؟
غیرتت نازم که در جان ریختی --- چنگ در دامان صبر آویختی
رفت زهرا لاله ها پرپر شدند --- کودکان نور بی مادر شدند